فراماسون ها در درجات بالا، مخفیانه "بعل" را تحت نامی مخفی و غیرعادی می پرستند


سری مقالات"شاه کلید انگلیسی" فقط در همین پست آپدیت و به روز میشود


معنا و مبناي عقلانيتِ سرمايه‌داري

«خرس دارد مي‌آيد غذا بخورد.» وقتي پادشاه انگلستان نگاهش به توماس هابز مي‌افتاد، اين جمله را مي‌گفت و البته مي‌افزود «به اين خرس بايد غذا داد.»67 هابز در 5 آوريل 1588.م به دنيا آمد؛ شش ماهه و پيش از موعد. پدرش کشيش فقيري بود که زمان خردسالي فرزندش درگذشت و توماس تحت سرپرستي عموي ثروتمندش قرار گرفت. از 15 سالگي به تحصيل در دانشگاه آکسفورد انگلستان پرداخت؛ البته آن زمان آکسفورد جزء دانشگاه‌هاي عقب‌مانده محسوب مي‌شد68 و نام و اعتبار چنداني نداشت. هابز در آنجا ادبيات، فرهنگ يونان و روم باستان را فراگرفت. مانند فيلسوف خَلفش جان لاک، در 30 سالگي معلم خصوصي يکي از خاندان‌هاي اشرافيِ قدرتمند آن عصر با نام کاونديش (ملقب به ارل آودونشاير) شد و براي نخستين بار، در سفري همراه با شاگردش دور اروپا را گشت. پيوندش را تا 3 نسل بعدتر، در واقع تا هنگام مرگ، با اين خانواده اشرافي حفظ کرد و از رهگذر اين ارتباط پايدار به زندگي سِرفرانسيس بيکن راه يافت.69 شش سال، يعني از سال 1621 تا نيم دهه بعد به هنگام مرگ بيکن، دستيار ويژه و کاتب انديشه‌هاي او بود؛70 سالياني که اين بزرگ ترين فيلسوف انگليس و صدراعظم معزول در کنج انزوا به کار « احياء کبير» و «بازسازي بزرگ فلسفه» اشتغال داشت. بيکن سراسر روز را در باغي بزرگ واقع در محلة گورهامبوري قدم مي‌زد و انديشه‌هايش را مي‌گفت؛ هابز نيز مانند يک کاتب، آن‌ها را مي‌نوشت و چون يک مترجم آن‌ها را به زبان لاتين برمي‌گرداند تا خوانندگان بيشتري در اروپا بيابد.71 ‌رابطه اين دو چنان به هم نزديک شد که بيکن، هابز را بر هر فرد ديگري ترجيح مي‌داد و به روايت جان اوبري «دوست داشت با او صحبت کند.»72 در اين دوره، تامل درباره «جامعه مدني» از دغدغه‌هاي بيکن بود که بعدها تاثيري شگرف بر نظريه‌هاي هابز به عنوان زيربناي فلسفه سرمايه‌داري گذاشت. او مي‌پنداشت «جامعه مدني پايدار» فقط «جامعه‌اي مرکب از ملحدان» است و بس:
«الحاد» آدمي را در معرض ادراک، فلسفه، پارسايي طبيعي، قوانين و خوشنامي قرار مي‌دهد. اعصار گرايش به «الحاد» اعصار «مدني» بوده‌اند.73
آموزه‌هاي بيکن بالاخص يکي دانستن «الحاد» با «مدنيت» از هابز ابتدا يک «اومانيست سکولارِ» تمام‌ عيار ساخت،74 گرچه گاهي به سبب منافعش تغيير رويه مي‌داد،75 ولي الحاد به تمام عناصر انديشة هابز رخنه کرد و مجرايي را گشود که فلسفه‌اش در آن به حرکت درمي‌آمد؛ همان فلسفه‌اي که در قرن بيستم آن را «علم» مي‌ناميدند76 و در حکم «شعور عادي» بشريت. يک دهه پس از مرگ بيکن، آشنايي با يک چهره سرشناس ديگر، او را بر الحاد خويش مصمم‌تر ساخت. وقتي توماس هابز براي دومين بار به ايتاليا و فرانسه سفر کرد، سال 1636 در محلي نزديک فلورانس با گاليله ملاقات کرد؛77 دانشمند شهير و متفکر ماترياليستي که مي‌گفت «قانون طبيعت با زبان مادي نوشته شده‌است.»78 نظرية فيزيکِ گاليله، ذهن او را به شدت برانگيخت تا بر پاية آن، تحليلي فلسفي از جهان، انسان و سياست ارائه دهد؛ حالا هابز مي‌خواست همه چيز را مطابق «اصل تبيين رياضي» گاليله ترسيم کند و بنيادي مطمئن براي «فلسفة ماترياليسم» (ماده‌گرايي) بگذارد. براي اين کار «فرض کرد هر آنچه وجود دارد، جسم است و در حال حرکت.»79 همه چيزهاي موجود، «ذرات مادي» هستند و وقتي اين ذرات به هم برخورد مي‌کنند يا مي‌چسبند، وقتي «اشياء مادي» به وجود مي‌آيند، ما «درکي حسي» از آن‌ها پيدا مي‌کنيم.80 کل «اشياء مادي» تابع قوانين مکانيکي محض هستند، مثل «انسان» که «ترکيبي از ذرات مادي» و يک «جسم ماشيني در حرکت»81 و البته «جانور باهوشي»82 است:
آدمي، ماشين پيچيده‌اي است که در کارکرد يک ماشين بسيار بزرگ‌تر به نام دولت، سهمي معين و کاملاً مشخص دارد.83
اين تبيين ماديِ ساده، اصل موضوعة هابز بود و از چنين نقطه‌اي به سوي شرح فلسفه‌اش رفت. از سال 1637 تا سه سال بعد را به تنظيم «اصول فلسفه» خود گذراند و سال 1640 آن را در 2 بخش «درباره انسان» و «درباره دولت» به چاپ رساند. تاملات هابز، نمايي کامل از «جامعه سرمايه‌داري» است،84 هر چند بسياري از پژوهشگران به زواياي ظريف اين تطابق و تقارن پي نبرده‌اند. او با شرح «سرشت آدمي» مي‌گويد انسان‌ها (اشياء مادي) فقط توسط 2 عامل به حرکت در مي‌آيند: يکي «خواهش‌ها» و ديگري «بيزاري‌ها».85 همه «اميال بشر» در اين محدوده خلاصه مي‌گردند86 و چون «زندگي صرفاً حرکت است»87 پس اين اميال دائماً در حال دگرگوني و آدميان نيز در فکر ارضاء آن هستند.88 ارضاء اميال، وابسته به ميزان «قدرت» آدم‌هاست که معيار آن با سنجش «برتري قواي مادي هر کس نسبت به ديگري» محک مي‌خورد؛ يعني هر کس امکانات اقتصادي و روابط اجتماعي گسترده‌تري داشته باشد، «قدرتمند» محسوب مي‌شود.89 وانگهي، همه قدرت‌ها با يکديگر در تضادند و «قدرت هر کس در برابر اثرات قدرت ديگري مقاومت و ممانعت مي‌کند.»90 بنابراين در اين نقطه، نزاع درمي‌گيرد: چون «اميال» برخي انسان‌ها حد پاياني ندارد، پس جنگي رقابت‌آميز براي «اعمال قدرت و تسلط بر ديگران» آغاز مي‌گردد و قضية مشهور «انسان، گرگ انسان است» تحقق مي‌يابد.91 زنجيره استدلال‌هاي هابز، حيرت‌آور و شگفت‌انگيز، يکي پس از ديگري، از پي هم مي‌آيند تا از سويي به «جامعه سرمايه‌داري» وضوح بيشتري ببخشند و از سوي ديگر، ريشة دين و ايمان را بزنند. به عقيدة هابز، انسان‌ها پيش از آنکه در يک «سازمان اجتماعي» قرار گيرند، در «وضع جنگ همه بر ضد همه» قرار دارند.92 در اين وضع، «حق طبيعي» آدميان است تا با استفاده از هر قدرتي در جهت «حراست از وجود خويش» و «صيانت از نفس خود» بکوشند؛93 حتي اگر اين حراست و صيانت به نابودي ديگران منتهي شود.94 اما بايد براي تامين «اميال نفسانيِ بشر» و «صلح مدني» يک سيستم سياسي قدرتمند را بنيان نهاد95 تا «جامعه مدني» محقق شود؛ جامعه‌اي که در آن انسان‌ها به «خوشبختي» مي‌رسند:
«سعادت» چيزي نيست جز پيشرفت مداوم «اميال نفساني»... چيزهايي از قبيل «هدف غايي» و «خير اعلاء» که در کتاب‌هاي قديم فلاسفة علم اخلاق آمده‌اند، وجود ندارند.96
براي مطالعه ارجاعات وپانوشتها به نسخه چاپي کتاب «شاه کليد انگليسي» که در آينده نزديک (خرداد 1392) منتشر خواهد شد ، مراجعه فرماييد .


نویسنده: پیام فضلی نژاد
صفحه مطالب مرتبط: شاه کلید انگلیسی
گردآوری: هکران قلب ها ومغزها