سری مقالات"شاه کلید انگلیسی" فقط در همین پست آپدیت و به روز میشود 
بررسی تخصصی
کوروش، میترائیسم و فرقه اسلام ایرانی
قدیس یهودی «مکتب ایرانی»
پیشنهادات ریچارد فرای همیشه مورد استقبال دست چپ و راست
شاه قرار میگرفت. تاریخ حکومت رضاشاه و زندگینامه او از پروژههای وسوسهانگیز و
با اهمیت برای محمدرضا پهلوی بود. فرای یکی از رهبران امنیتیِ «کودتای آژاکس» (28
مرداد) که محقق تاریخ معماری ایران نیز به شمار میرفت، به شاه معرفی کرد156 و
بدینترتیب پای دونالد ویلبر جاسوس معروف آمریکایی به پروژه «مکتب ایرانی» کشیده
شد.157 ویلبر زندگینامه رضاخان را نوشت و برای این کار پول زیادی گرفت.158 (سال
2000.م روزنامه نیویورک تایمز خاطرات ویلبر از سالها جاسوسی در ایران را به چاپ
رساند.)159 کسانی که محمدرضا پهلوی را مجدداً به قدرت بازگردانده بودند، حالا نه
تنها ادارهاش میکردند، بلکه تاریخ کشورش ایران را به روایت لیبرالهای یهودی
مینوشتند و این کار را نیز با استفاده از «بودجههای نفتی» ایران انجام میدادند؛
یعنی کوچکترین هزینهای برای گسترش قرائت انگلیسی خود از ایران و اسلام نمیکردند
و فقط از جیب دولت میخوردند. این سبک یهودیها بود. منوچهر اقبال از سال 1342 تا
1356 ریاست شرکت ملی نفت ایران را برعهده داشت و با انگلیسیها
مراودات نزدیکی برقرار ساخت160 و در همین چارچوب پولهای کلانی برای ترویج «مکتب
ایرانی» به ریچارد فرای میداد.161
نیمقرن پیش از آنکه رئیسجمهور احمدینژاد و رئیس
دفترش اسفندیار رحیممشایی کوروش را به عنوان «الگوی برتر مدیریت ایرانی» در مقابل
الگوهای مسلطِ آمریکایی معرفی کنند162 و او را «شاه جهان» و پیروی از مشرب کوروش را
«رمز جاویدانیِ همه حاکمان» بنامند،163 ریچارد فرای و شجاعالدین شفا این کار را
کردند. در دهه 1340 روابط فرای از هر سو با مقامات بلندپایه دربار پهلوی گسترده شد
و رفتوآمدهایش با شجاعالدین شفا، نطقنویس یهودیِ محمدرضاشاه و ایدئولوگِ
«جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی» آغاز گشت.164 او نیز مانند اسدالله علم (از
معروفترین دولتمردان حامی انگلیس) و منوچهر اقبال خیلی زود فرای را در حلقة
دوستان شخصیاش پذیرفت و به روایت تاریخ کمبریج «فرای به خانهاش مدام رفتوآمد
میکرد و در میهمانیهایش حضور داشت.»165 به نوشتة کتاب فرزندان استر ریشة خاندان
شفا به تبار «حکیم هارون» پزشک معروف یهودی در کاشان میرسد166 و مفسران انگلیسی او
را «دینستیزی متولد شهر قم» مینامند؛167 چه اینکه شجاعالدین شفا از مشهورترین
منابع فکری فراماسونری یعنی کتاب 3 جلدی مشهورِ کمدی الهی اثر دانته را در سال 1335
به فارسی برگرداند.168 در این کتاب پیامبر عظیمالشان اسلام - نعوذبالله- به عنوان
«مظهر شیطان» توصیف میگردند169 و این عقیده از نخستین اصول «معرفتِ مخفی» ماسونی و
ساختة فرقه «رُز- صلیبی» (پیشگامان فراماسونری) است که هیچ وقت آن را در درجات
مقدماتی بیان نمیکنند.170
ریچارد
فرای به کمک رئیسجمهور احمدینژاد دوباره به روی صحنه میآید؛ 6 بهمن 1386،
جشنواره بینالمللی فارابیشفا در یکی از
مشهورترین آثارش به نام تولدی دیگر دین اسلام را نسخه برداریهایی از آئینهای
«میترائیسم» (مهرپرستی) و «زرتشت» و «مانی» میداند که «ایرانیان به دنیای کهن
ارمغان دادند.»171 او مانند فرای از پیشگامان یهودی ترویج فرقه رازآمیزِ
«میترائیسم» بود و به همین دلیل، فرای یک انگلیسی به نام جان همیلسن را از دانشگاه
منچستر به شفا معرفی کرد تا «ساپورت و مساعدت ایرانیها را برای برگزاری کنگرههای
آئین مهر و میترائیسم جلب کند.»172 اندیشههای شفا ملغمهای از آمیزش معنویت کاذب
میترائیسم با «ملیگراییِ رادیکال» بود و نفوذش روی محمدرضا پهلوی او را به خالقِ
جمله تاریخی «کوروش! آسوده بخواب که ما بیداریم» در سخنرانی شاه تبدیل کرد؛ همان
سخنرانی معروف در «پاسارگاد» و بر سر آرامگاه کوروش در جشنهای 2500 ساله
شاهنشاهی173 که ریچارد فرای از کارگزاران درجه یک آن بود و ایدة جنجالیِ «زنان
رقصنده بومی» از پیشنهادات اوست.174 فرای در خاطراتش برگزاری جشنها را «مهمترین
کار خود در ایران» میداند:
من معمولا از طریق «شجاعالدین شفا» خیلی به دربار
فراخوانده میشدم.175 یکی از کارهایی که من در آن سهیم بودم کمک به برگزاری
«جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی» در شیراز بود. «بزرگداشت کوروش» چیزی بود که من به دو
دلیل، سخت روی آن کار میکردم. این مراسم در شیراز برگزار میشد و من هم در آنجا
رئیس انستیتو آسیا در دانشگاه پهلوی بودم و طبعاً نقش مهمی داشتم. دعوت بسیاری از
میهمانان از سراسر دنیا برعهده من بود. «باربارا والترز» را من به ایران آوردم.176
این ایدههای باستانگرا
و ژستهای محمدرضا پهلوی به عنوان «کوروش زمان» برای مردم ارزشی بیشتر از یک نمایش
مضحک تاریخی نداشت،177 ولی انگلیسیها دستبردار نبودند و طی دهههای پیاپی، تئوری
«مکتب ایرانی» را در ایران آزمودند. (چندی پیش حمید بقایی به محمود احمدینژاد لقب
کوروش زمان را داد.)178 ریچارد فرای غیر از روابط گرمش با دست راست و چپ شاه، از
طریق شجاعالدین شفا روی مغز شاه نفوذ داشت و این اثرگذاری وقتی مشخص شد که محمدرضا
در کتابهای به سوی تمدن بزرگ و پاسخ به تاریخ همان روایت فرای از «عصر زرین فرهنگ
ایران» را رونویسی کرد.179 شفا یک دغدغه بزرگِ مشترک با فرای داشت که شخص شاه نیز
به آن علاقه زیادی نشان میداد. دغدغه هر دو - یا هر سه- بازسازی شخصیت «کوروش»
پادشاه هخامنشی به عنوان نقطه ثقلِ تاریخ 2500 ساله ایران باستان بود.180 هر دوی
آنان کوروش را به قرائت منابع تاریخ اسرائیل و کتاب «عهد عتیق» معرفی میکردند و
عملاً یک «نظریة یهودی» از تاریخ ایران باستان به دست میدادند. کوروش را در تاریخ
اسرائیل و در منابع عهد عتیق «مسیح خداوند» و «خدای بهشت» میدانند که «شاه جهان»
است.181 در کتاب عزرا کوروش کسی که «مقدر شده تا اسرائیل را حفظ نماید»182 و
«عملیات مشخصی را از طرف خدای اسرائیل (دیترو ایسایا) برای آن به انجام رساند.»183
امیدهای اسرائیل باستان به وضوح بیان شدهاند: کوروش بر آن است که اورشلیم را
بازسازی نماید و جامعه تبعیدشده یهودیان را دوباره بازگرداند.184 در بسیاری از
شهرهای بزرگ اسرائیل به دلیل جایگاه کوروش در تاریخ صهیونیسم، خیابانهایی به نام
او نامگذاری شده که آن را «نمادی از رابطة کهن یهودیان و ایرانیان» معرفی
میکنند.185 (شهریور 1387 نیز شیمون پرز، رئیسجمهور رژیم صهیونیستی با استقبال از
اظهارات اسفندیار رحیم مشایی، درباره «دوستی با مردم اسرائیل» به دوستی 2500 ساله
یهودیان با ایرانیان از زمان پادشاهی «کوروش» اشاره کرد.)186

اسفندیار
رحیممشایی (رئیس دفتر وقت رئیسجمهور) عصر یکشنبه 21 شهریور 1389 «منشور کوروش»
را در «موزه ملی ایران» و جلوی سفیر انگلیس و دیپلماتهای غربی، روی دستش گرفته
است! در این مراسم، حمید بقایی (از اعضای حلقه انحرافی) رئیسجمهور احمدینژاد را
«کوروش زمان» نامید! این اظهارات به دستمایههای طنز برای نویسندگان زیادی تبدیل
شد.
در کنار قرائتهای یهودی، برخی پژوهشگران مسلمان احتمال
دادهاند که کوروش همان «ذوالقرنین» باشد،187 اما واضحتر از همه اینها، مشخص است
که تفسیر و تحلیل شخصیتِ واقعی «کوروش هخامنشی» در طول تاریخ دامنه بسیار گستردهای
دارد و مفاهیم سراپا متضادی را در بر میگیرد. از این رو، تا امروز هیچ روایت مانع
و جامعی از «کیستیِ کوروش» به دست نیامده است که بتواند ملاک معتبری برای شناختِ
«شاه جهان» محسوب گردد. از قضاء نقطه نزاع حسین شریعتمداری با محمود احمدینژاد
درباره معرفی «کوروش» به عنوان «الگوی ناب مدیریت ایرانی» دقیقاً همین جا بود.188
مدیرمسئول کیهان در زندگی سیاسی 40 سالهاش، تبارشناسی ایدئولوژیک فرقههای سیاسی
متعددی از انجمن حجتیه و نهضت آزادی تا سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و جنبش
مسلمانان مبارز را در کارنامه دارد.189 برای همین، شریعتمداری اجزاء فرمولهای
التقاط و «تقلب ایدئولوژیک» را کاملاً میشناخت و از رهگذر نشانهشناسی سیاسی و
مفهومشناسی، پیشبینیهای تحققیافته زیادی را در سرمقالههای روزنامه کیهان به
ثبت رساند. او در «آسیبشناسیِ مکتب ایرانی» روی یک موضوع کلیدی انگشت گذاشت و این
نکته، همان تاویلپذیری و ابهامانگیزی و قرائتهای متعارض از شخصیت «کوروش» و
همچنین پدیده «اسلام ایرانی» بود.190
نویسنده: پیام فضلی نژاد